بایاد خدا

اینجا هیچ کس نیست ....اینجا همه چیز فراموش شده

اینجا فقط سردی زمستان بیداست

اینجا فقط یخ غربت نمایان است

اینجا بنجره ای نیست که با او بگریم

اینجا آسمانی نیست که همراز دل غریبم باشد

اینجا فقط بغض است و بس

اینجا درختی نیست که به خاطرگلابی هایش شاد شوم

اینجا ستاره ای نیست که شبگردی اش را نظاره کنم

اینجا فقط تک درخت عریانی ست که عریانی اش عریانی دل رنجورم را یادآورم میشود

اینجا فقط برنده ای ست که چشمانش عشق را به تمسخر گرفته است

اینجا فقط......آفتابگردانی ست که از خورشید روی گردانیده

اینجا فقط آسمان است که به نالیدن عادت کرده

اینجا.....اینجا

اینجا فقط تکه اناری شکسته است که قرمزی اش خون قلب بر دردی را به یادم میاورد ......

اینجا جای موندن نیست

میخواهم سفر کنم .....................................

نوشته شده در اسفند 82