با یاد خدا

شب جمعه است و من آمده ام تا در تو بگریم ای خدای عاشقی ام!یاد این همه سال سوره ی عشق خواندن و
آرزوی اینجا را داشتن افتادم .......عجب عظمتی! و در کنار این همه عظمت به سادگی و صمیمیت این خانه می اندیشم کعبه!!
من را......من خاکی را در نهایت حقارت به خود راه داده ای !!خدایا من کوچک آمده ام .دستان گدایی ام راببین ...تا نهایت آسمان بالا آورده ام .
اشک های معصومانه ام را ببین به زیر پای تو انداخته ام .خدایا بپذیر مرا . منم من ! مهمان تو! خودت دعوتم کردی ! دوستت دارم اِله من !
دعای کمیل را زمانی پیش در سرزمین پیامبر خواندم و اینک امشب در سرزمین تو،ای خدای تمام من !
می خواهمت.....پناهی جز تو ندارم............پناهم ده !!
عجب صفایی وقتی اشک پهنای گلبرگ های یاس خاکی ام را مملو ساخته است ...آه خدایا ....عاشقم ...عاشق ترم کن !! جانم به زیر پایت.

 


پی نوشت 1: دیگه دوقسمت بیشتر نمونده !
پی نوشت 2: دیشب خواب دیدم با غبارم دو تایی رفتیم مکه .داریم میریم سمت کعبه ! پشت دیوار های مسجدالحرام منتظریم تا کعبه رو ببینیم و من این بار نگاهم را از کعبه بر نخواهم داشت ! توی خواب در مسجد تنعیم مُحرِم شدیم !
پی نوشت 3: این بار اگر بروم حتما سه روز معتکف می شود !! خدایا بخواه
پی نوشت 4: بالاخره خواهر شوهر محترم هم عروس شد و رفت خانه ی بخت انشالله در پست های بعدی راجع به آداب و رسوم شهرشان مینویسم و عکس هایی که گرفتم.
پی نوشت 4: فکر کن وسط مراسمات برق بره ! امان از این اداره برق!!
پی نوشت 5: از موسسه ی مکتب قرآن هم به زودی می نویسم !