اگه یه روز خدا ازم بپرسه مثلاً چرا فلان کارو کردی؟
میخوام بهش بگم: حتما حکمتی توش بوده؛
ببینم واکنشش چیه؟
با یاد خدا
آقا ابراهیم تو و "چ" ات را دوست داریم,
ولی
چمران ِ فیلم ِ تو همه ی چمران ِ ما نبود .
دیالوگ چمران: جنگیدن آخرین راهه.
در نهایت: هر چه رهبرم گوید !
برداشت من: به دشمن نباید خوش بین بود و اعتماد کرد.
پیشنهاد: جان من اسم فیلم رو تغییر بدین !
نظر شخصی: جز عرب نیا که بد ترین بازی عمرش رو در این نقش (نقش چمران)داشت, همه ی بازیگران فیلم عالی بازی کردند !!!
پی نوشت آخر: اگر فیلم رو ندیدید قبل از دیدن فیلم این کتاب رو مطالعه کنید, در غیر اینصورت راجع به چمران فیلم نظر بدین و البته همین کتاب رو مطالعه کنید.
پیامبر می فرمایند:
وقتی زن درخانه کار میکند و مثلاً وسیلهای را از جایی برمیدارد و در جای دیگر میگذارد،
در این حال خداوند به او نظر میکند. و هر که خدا به او نظر کند، او را عذاب نمیکند.
یه دختر جوونی رو میشناسم که بیماری صعب العلاج بدی گرفته.
مدتیه که یه نشانه هائی مشخص میشه که این دختر با کمک ماها شفا پیدا میکنه.
میدونید؟
شاید فقط ده دقیقه وقت بگیره. اگه سوره فتح و نصر رو بخونیم برای نمازش. وگرنه که 5 دقیقه هم وقت نمیگیره(دقیقا مثل نماز صبح).
این طور که وابستگانش میگن این نماز رو تا آخرین ساعات روز جمعه میشه خوند(یعنی تا صفر عاشقی روز شنبه). اون هم یک بار فقط!
ممکنه ازتون بخوام برای این دختر دعا کنید و این نماز رو بخونید؟؟؟
دعای اون توی صفحه 194 مفاتیح هستش. که باید زیر آسمون خونده بشه.
یادمون باشه! سلامتی چیزی نیست که مطمئن باشیم حتی تا چند دقیقه آتی صاحب اون هستیم. شاید خدای ناکرده ما هم یه روز نیازمون به دوستان و آشناها بیفته!!!
لینک نماز
http://www.andisheqom.com/Files/doa.php?idVeiw=1028&level=4&subid=1028
اگه گفتین این نی نی کیه ؟
ایشون الینا خانم هستند
دختر کوچولوی نیکادل
ورودت به دنیا مبارک
دوستم مادر شدنت مبارک
لبه ی پرتگاهی ایستاده بود
نسیم خنکی می وزید
باد موهایش را به سوی پرتگاه روانه میکرد
نهایت تلاشش را میکرد تا نیفتد
خود را به عقب می کشید
اما باد
او را به سمت پرتگاه هول میداد
تقلا و تلاشش ادامه داشت
گروه دوستانش از دور رسیدند
دلسوز و مهربان بودند
فریاد زدند
نـــــــــــــــــــــــه
خودت رو پرت نکن !!!
فریاد آنها تمرکز را از او را ربود
به ناگه
افتـــــــــــــــــــــــــــاد پایین
دستش را به صخره ها ها گرفت و به سختی و جان کندن بالا آمد
نفس نفس می زد
لشکری پشت سرش
باز فریاد زدند
نـــــــــــــــــه
خودت را پرت نکن
دوباره تمام تمرکزش را ربودند و
به ناچار افتاد....