با یاد خدا
سلام/راستش نمیخواستم به این زودی آپدیت کنم ولی یه کمی هوای دلم بارونیه و هوای جسمم هم خوب نیست
نه خودم میخوام باور کنم که حالم خوب نیست نه دیگران! خودم به خاطر کلاس قرآن دیگران رو نمیدونم!
ده جزئه شدم و الآن وارد جزء یازدهم شدم البته جزء بیست و پنج قرآن یعنی ده جزء آخر قرآن به اضافه ی جزء1 .
رسیده بودم به سوره ی شوری ص483 صبح بلند شدم و دیدم حال خوشی ندارم با این که حفظم رو انجام داده بودم
تصمیم گرفتم نرم کلاس قرآن /یادم نیست مریم بود یا نرگس زنگ زد که بریم ؟ من گفتم خوب نیستم شما برید !
منتظر شدم ثانیه ها بگذره هفت شد ! زنگ زدم مکتب کسی نبود ! هفت و ربع شد ! کسی نبود ! هفت و بیست دقیقه شد
خانمی گوشی رو برداشت ...سلام خانم اسب افکن شمایید؟ ....نه ببخشید خانم اکبری شمایید ؟ (خانم اکبری تا به حال مربی من نبوده
نمیدونم چرا اشتباه کردم) .....آهان خانم صادقی سلام من فلانی ام امروز خوب نیستم اجازه هست نیام ؟!!
خانم فلانی اینجوری آبمون با هم توی یه جوب نمیره و ...! من ؟ همه ی دنیا گویا سرم فریاد می کشید! ارزش قرآن خواندنم یک ثانیه زیر سوال رفت و دلم
پر از غم شد.
به این آیه رسیده بودم آیه ی 40 وَجَزَاء سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ (معنی در پی نوشت1)نمیدونم چرا یه هویی حرف های
مدیر دوست داشتنی مکتب افتادم مثل پتک بود توی سرم ! هنوزم هست ! ببینید چقدر بهم فشار اومده که دارم اینجا می نویسم !!
بارها میخواستم ازشون به خاطر زیبا صحبت کردنشون و ما رو انگیزه دادن تشکر کنم
ولی نمیدونم چی باعث شده بود خانم مدیری که فوق العاده بودن در نظر من یه هو من رو در خودم آب کنه !
خلاصه ناراحتی روحیه ی لطیف منِ خاکی تا امروز برطرف نشده !!
رسیدم به آیه ی 49 لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاء یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَن یَشَاء الذُّکُورَ خیلی جالب بود شکه شده بودم !
واین آیه من رو به خودم آورد تا یه اسم دختر هم انتخاب کنم !
دل گرفتگی من هنوز برطرف نشده بود با توجه به اینکه حالم هم خوب نبود (جسم و روح) به سجده رفتم و گریه کردم و به خدا گفتم خدایا چرا
با من حرف نمیزنی چرا خودت رو به من نشون نمیدی (نهایت ناسپاسی من در بندگی خدا/مطمئنن خدای مهربون من رو درک میکنه الیس لله بکاف عبده )
رسیدم به آیه ی 51 و 52 وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ یعنی بشر نمیتونه با خدا حرف
بزنه مگر اینکه .....(شان نزول و معنی این آیه در پی نوشت2)
وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (معنی در پی نوشت 3)
خیلی جالب بود خدا جواب من رو داد در اوج ناسپاسی هم تنهام نگذاشت خدا با این آیه به من فهموند آی بنده ی من ایناهاش من دارم باهات حرف می زنم ! نمیبینی؟ !! خدایا دیدم فهمیدم ممنونم خدایات شکرت و بعدش گفتم استغفرلله ربی واتوب الیه خدایا ببخشم !
پی نوشت1:و سزاى بدى، بدى همانند آن است. پس هر که در گذرد و اصلاح کند، پاداش او بر خداست. آیه ی 40 سوره ی شوری .
پی نوشت2:جمعى از یهود خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند و عرض کردند: چرا تو با خداوند سخن نمىگویى و به او نگاه نمىکنى؟ اگر تو پیامبر هستى،
همانگونه که موسى (علیه السلام) با خدا سخن گفت و به او نگاه کرد تو نیز چنین کن. ما هرگز به تو ایمان نمىآوریم مگر اینکه همین کار را انجام دهى. پیامبر
(صلی الله علیه و آله) فرمود: موسى هرگز خدا را ندید، اینجا بود که آیه فوق نازل شد (و چگونگى ارتباط پیامبران را با خداوند متعال تشریح کرد). و
معنی آیه : و هیچ بشرى را نرسد که خدا با او سخن گوید جز [از راه] وحى یا از فراسوى حجابى، یا فرستادهاى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نماید.
آرى، اوست بلندمرتبه سنجیدهکار. آیه ی 51 سوره شوری.
پی نوشت3:و همین گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى کردیم. تو نمىدانستى کتاب چیست و نه ایمان [کدام است؟] ولى آن را نورى گردانیدیم
که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه مىنماییم، و به راستى که تو به خوبى به راه راست هدایت مىکنى. آیه ی 52 سوره ی شوری .با این آیه فهمیدم
خدا خواسته من رو هدایت کنه خودش خواسته !
پی نوشت4:برای پدر شوهر گرامی دعای خاص کنید احتمالا این هفته عمل دارن !
پی نوشت 5: میلاد با سعادت امام رضای مهربون رو به همگی تبریک میگم ! التماس دعا