با یاد خدا
سلام
ایام امتحانات رو به همه ی عزیزان طلبه و دانشجو تسلیت عرض مینمایم.
چند هفته پیش قسمت شد و با مهربان همسر رفتیم سینما استقلال و فیلم ملک سلیمان رو دیدیم.
ما که فقط به خاطر تعریف های شما مخاطبین وبلاگ رفتیم و فیلم را دیدیم. که ای کاش ندیده بودیم.
وقتی فیلم تموم شد فقط با خودم میگفتم چقدر بیخود بود. اولش به شما شک کردم و سلیقتون بعد گفتم وقتی همه تعریف میکنن شاید مشکل از طرف منه .
واقعا فیلمی نبود که بتونم ازش تعریف کنم. داستان نداشت و راستش از صدای بلندش هم کم مونده بود کَر بشیم.
هی منتظر بودیم زیبایی های زمان حضرت سلیمان رو ببینیم اما چیزی جز جنگ و جن و ..ندیدیم.
ما هم چون قدیما فیلم جن گیر رو دیده بودیم احساس کردیم کارگردان از روی فیلم جن گیر این فیلم رو ساختن.
کلا فیلم رو نپسندیدیم.
البته چون من همیشه در فیلم ها دنبال نکات مثبتی میگردم تا ازشون درس بگیرم یه قسمتی از فیلم خیلی روم تاثیر گذاشت.
حضرت سلیمان به سمت کسانی که جن زده شده بودند رفت و گفت خدا رو صدا بزنین تا رهایی پیدا کنین اما اونا از خدا نا امید بودند و
فکر میکردن دیگه راهی ندارن و ..خلاصه حسابی نا امید بودند و نمیتونستن خدا رو صدا بزنن. سلیمان نبی میگفت خدا رو صدا بزنین .
در آخر خدا رو صدا زدن و از شر جن ها رها شدن.
واقعا توی زندگی هیچ وقت نباید از رحمت خدا نا امید شد چون با نا امیدی انسان بیشتر در دریای شیطان غرق میشه.
راستی نتیجه ی آخر فیلم خیلی زیبا بود. تنها قستمی از فیلم که ازش لذت برد.
شاعرانه ی یاس خاکی
نویسنده: یاس خاکی - چهارشنبه 89/10/29