با یاد خدا
بالاخره بعد از مدت ها موفق شدیم فیلم طلا و مس رو ببینیم.
یکی از زیبا ترین فیلم هایی که تا حالا دیدم. انقدر از این فیلم لذت بردم که لذتش هنوز در تمام وجودم هست.
البته پارسال در جلسه ی نقد این فیلم شرکت کرده بودم و اصلا چیزی نبود که منتقدین میگفتند.
وخیلی خیلی خیلی خیلی بهتر بود.
در این فیلم چیزی که توجه من رو جلب کرده بود روابط صمیمانه و عاشقانه و سرشار از احترامی بود که بین آقا سید و زهرا سادات برقرار بود.
همین که همدیگر رو با نام زیبا صدا میکردند یعنی اولین درس طلبگی در مورد خانواده داری رو خوب یاد گرفته و نه تنها خودش بلکه خانوادش هم به این موضوع عمل میکنند .
زهرا سادات فرزندانش رو با نام زیبایی صدا میکرد : ریحانه جونی , امیر آقا .
و آقا سید هم دخترش رو ارباب صدا میزد.
خیلی خیلی برام شیرین و جالب بود.
نگاه پاک آقا سید در برخوردهاش خیلی خیلی خیلی به چشم میومد.
البته بازی بسیار قوی زهرا سادات باعث تاثیر گذاری بیشتر فیلم بود. زهرا سادات زنی فداکار و قوی بود و واقعا معلوم بود که حسابی برای خانوادش اهمیت قائله. همش به همسرش میگفت به درست برس و تموم بار مسئولیت های خونه رو دوش خودش بود اما آقا سید هم از این بابت سوء استفاده نمیکرد و تا زهرا سادات برای کاری صداش میزد کتاب رو میبست و برای پاسخ گفتن از جاش بلند میشد.
گذشت در جای جای فیلم نمایان بود.
فقط در یک قسمتش که زهرا سادات خسته شده بود و گریه میکرد آقا سید هم عصبانی شد و شاید در مقابل این همه عشق و درکی که به بیماری همسرش داشت نباید اونقدر عصبانی میشد. اما خوب آشتی بعدش برای مخاطب خیلی دلنشین بود . پاک کردن اشک های زهرا سادات و خریدن هدیه و بخشیدن همدیگه ......
پرستاره از قول زهرا سادات گفت:
خوشبختی یعنی دیدن چیزهای کوچک.
در آخر آقا سید برای زهرا سادات عطر هدیه خریده بود و زهرا سادات هم گفت میترسم بزنم تموم بشه . و این قدر هدیه رو دونستنش واقعا قشنگ بود.
سوره ی انشراح خوندن آقا سید هم من خیلی دوست داشتم.
یه قسمت هایی از فیلم رو خیلی خیلی دوست داشتم و واقعا سخت بود آدم اشکش رو قورت بده :
1-وقتی آقا سید لباس روحانی پوشید عکس العمل زهرا سادات واقعا عالی بود.
2-اون قسمتی که آقا سید گفت به شرطی که برای بچه ها نانای کنی و زهرا سادات گفت آقا سید عیبه و ...واقعا از حریمی که بین این دو تا زن و شوهر بود لذت بردم.
3-یه جایی چایی از دست زهرا سادات افتاد واقعا واقعا غم انگیز بود.
4- اونجایی که اختیار خودش رو زهرا سادات از دست داد و فرش رو نجس کرد خیلی غم انگیز بود.
5- اون قسمتی که گفت آقا سید هر زنی میگیری تو رو خدا قشنگ نباشه من از غصه دق میکنم واقعا گریه داشت.
6- اون قسمتی که آقا سید بسم الله گفت و ریشه های فرش رو برید قسمت خوشحال کننده ی فیلم بود.
7- در آخر که آقا سید به زهرا سادات گفت دوستت دارم خیلی دوستت دارم خیلی خیلی زیبا بود و به نظر من اوج داستان بود.
8- جملات استاد هم واقعا تاثیر گذار بود : اگر معیار خدا باشه ناسپاسی ببینی باز هم عمل میکنی. در رفاقت کم نمیاری.
جفت کردن کفش ها رو هم خیلی دوست داشتم .
این فیلم نکات خیلی قشنگی داشت مثل اون قسمت که "دوست آقا سید همه ی کاسبیش رو میده به سید که پول داروخانه رو بده
و سید هم به قدر نیازش برمیداره" که من سعی کردم بیشتر قسمت های عاشقانه رو یادآوری کنم.
پی نوشت: به کسانی که ندیدند پیشنهاد میکنم حتما حتما این فیلم رو ببینند. من که خیلی لذت بردم.