با یاد خدا

........
عشای امشب عجب عشای غم انگیزی بود.
نیمه شب امشب عجب نیمه شب درد آوری خواهد بود.
دلم برای حرم یارهایم تنگ است
امشب تا صبح چگونه سر کنم وقتی یک هفته هر شب در رواق امام هایم عاشقانه صبح کردم.
عجب سفری بود ...
جای همگی خالی بود
همه چیز خاص بود
ویژه بود
اون از هوایی شدن سفر
اون از همسفران که همه جوان بودند و عاشق و پرشور و وبلاگی
اون از همسفرانی چون مامان احسان بخش ها و عمه ی خانم آقای دژاکام که بدجور دل بردند از من
اون از کوثر و محمد حسین که زائر کوچولو بودند
اون از روحانی کاروان که جوان بود و ..
اون از مسئول کاروان
اون از شب چهارشنبه که مسجد سهله بودیم
و
شب جمعه که حرم سیدالشهداء بودیم
اون از دو بار کاظمین رفتنمان
اون از ورود غیر منتظره آیت الله صدیقی به رستوران و سخنرانی و حال معنوی و..
اون از همسرم که همسفرم بود
....

پی نوشت:دلم پر غم است - دلتنگم شدیدددددد. امشب تا صبح چگونه سر کنم؟؟