با یاد خدا تنها یاور من

 

 

شبانگاه تنهاییم است و شام غریبان ما فرزندان یتیمت رفتی؟

 

سفر کردی به کلبه ی خاکی ات ....آه !!

 

خدایا من دوستش داشتم من میخواستم بماند

 من نمی توانم جاده های حسرت بار را به امید ذرات خاک آرامگاهش تحمل کنم .

 

خدایا صبرم ده!!

 

خدایا با این کودکان یتیم بی مادر دراین بی پدری چه کنیم ؟ ...

 

خدایا بُُردی اش به سوی خویشتنت و رد پای خاطراتش را بر کوله بار تنهایی

 

و غربت من ِ یتیم و مای بی پدر جای گذاشتی .

 

خدای مهربانم شمع زندگانی اش را به چه بهایی خاموش کردی ؟!! به بهای غربت ما ؟!!

 

خدایا دلم تنگ وجودش است تنگ لحظه به لحظه ی خاطراتش !!

 

خدایا من , پدربزرگ را می خواهم قاب عکسی با ربان مشکی نمی خواهم .

 

 

خدایا ....!!