"با یاد خدای واژه به واژه ی دلتنگی هایم "
ضربان دلدادگی سوار بر ثانیه شمار دلتنگی ومن در قرار گاه عاشقی ام منتظرم تا تو بیایی
و دستان کوچکم را بگیری و سال ها انتظارم را با آمدنت دلگرمی باشی !!
منتظرم تا تو بیایی تا حلقه ی یاس قلبم را بر گردنت بیاویزم و قصه ی عاشقی ام را برایت نجوا کنم !
منتظرم تا تو بیایی و اشک دیدگانم را مرهمی باشی پدرانه!!
یا مهدی قلبم در تکاپوی رسیدن به تو در نهایت امید در اوج انتظار به عمق چاه بی قراری
رسیده است و بن بست غم تنها مأمن من گشته است اما در اوج بی کسی ام در
سکوت مطلق دلواپسی ام بر دیوار گِلی قلبم در این کوچه ی بن بست با مرکب سرخرنگ دلدادگی ام
برایت مینگارم دوستت دارم و تا آخرین ذره ی این دنیامنتظر تنها توأم می مانم
چه بیایی چه نیایی و هق هق گریه ام را ضمیمه ی نگاشت عاشقی ام می کنم
تا بدانی که درد عشق چه صفایی دارد .
که شاعر چشیده بود این درد را و گفت :
"صفای خاطر دل ها ز درد است *** دل بی درد همچون گور سرد است "
و اینک بر آجرآجر دیوار عاشقی ام با خنجر سکوتت نامت را حک میکنم تا هنگامی
که بر آرامگاه پرپرشده ام عِطر دل انگیز یاس پراکنده شد درد قلبم را درک کنی .آه از این درد!!
چه زیباست که در این ظلمات انتظار , خنجر سکوتت با درد قلبم همراه است
و او را تنها نگذاشته است مهم این است که این خنجر متعلق به توست .
آه آه آه ..آه از این آهِ سوزنده ام آه !!!
آه ای منتظَر دل عاشق پیشه ام آه!!
منتظِرت میمانم ..
حتی اگر روزی برای همیشه نیایی .