با یاد خدا

"به یاد تک آلاله ی افکارم "

 

 

 

 

دلم گرفته است و در جستجوی کتاب شعر قلبم  دنبال واژه ای می گردم تا با آن

 

درد دل بگویم دلم سخت تنگ است و این دلتنگی مرا یاد آور می شود که غروب

 

جمعه است

 

و سمات در انتظار صدای چشمانم می گرید آه که چه راحت می گرید قلب چلچله

 

ها  و من در جستجوی پناهگاهی برای گریستن سرگردانم

 

آری!!!!!اینجا تاریک است و روشنایی آهنگ چشمانم است که پرده را کنار زده تا

 

نارنجی آفتاب مرا تماشا کند

 

اینجا سکوت است ولی گریه های قلب تبداری قناری درخت آرامش را وادار می

 

کند  که به خاطر  دل انگیزی نوای الهه ی ناز کودک یتیم

 

بشکند سکوت را،بشکند

 

میخواهم اینک تا به پایان رسیدن این آهنگ انتظار بنگارم

 

ولی چه غم قلبم واژه ای نمی یابد تا دست در دستانش درد را سودا کند

 

و اینک بی قرارم و قرمزی غروب جمعه بی قراریم را می افزاید و نمی توانم بر

 

 صفحه ی تار کاغذ ردیف واژه ها را از اشک هایم جدا کنم

 

 

 

شهریور 83