با یاد خدا

سلام پیامبر مهربانی ها ، دیشب را با لالایی یاد تو سپری کردم ودلم هوای تو را کرد.گلدسته های مسجدو بارگاهت در امتداد نگاهم بود..چه خوب !
در نیمه های شب برای زیارت تو غسل کرد ....حال دارم می آیم تا اولین نماز صبحم را در مسجدت بخوانم .
این همه می دوند عاشقانه به کویت خدایا،در مسجد پیامبرت سیاه و زرد و سفید با دشداشه ی بلند و کت شلوار و پوشیه و
انواع چادر ،مالزیایی و هندی و عربستانی و لبنانی و ایرانی ،سنی و شیعه ...عجب لذتی دارد این عشق آسمانی!
ای دشمنان که کینه ی ما مسلمانان به دل دارید و بغض نامردیتان خاموش نمی شود !
حسودی کنید که ما مسلمانان دستهایمان را به گلدسته های مسجد پیغمبر گره زده ایم و چنگ بر قرآن زده ایم .

پیامبر ما در مقابل دشمنان پیروزیم اما در مقابل تو شرمسار .انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی...
چه کرده اند این قوم عرب با سخن تو ؟...کجای دنیاپدر به این ابهت و فرزندان ..
.!(عظمت آسمانیشان را چه کسی کتمان تواند کرد؟)...وفرزندان حتی شمع بر آرامگاهشان ندارند...اشک،نه !سیل است که میشوید تمام دل گناه آلوده ام را.عجب قرآن زیبایی!چه لحن دلنشینی در نماز صبح!! دل آدم می رود سوی بهشت !
اما آمین بعد حمد؟دستان بسته ؟ مگر نباید سوره را کامل خواند؟این همه فاصله بین هر رکن؟...دوباره اعاده میکنم !!

پیشانی بر سنگفرش مسجد پیامبر نهاده ام و اشک میریزم ..
..سبحان ربی الاعلی وبحمده ..آه ..من فدای خاک پای زائران! زائران کجا ؟ امامان کجا؟ خاک پای زائران کجا ؟ تربت امام حسین کجا ؟ بر کدا م سجده ی دلدادگی به جا آورم ؟ ای قوم نامرد ؟؟؟؟؟؟؟!! .........ضجه میزنم !!خدااااااااااااااا!در قنوت عاشقانه ترین نمازم .
.فریاد میزنم ...اللهم عجل فی فرج مولنا صاحب الزمان ..خدایا! زاری میکنم
...!!
هر ثانیه از نمازم که میگذرد حتی اگر پر از غفلت باشد در آخرین لحظه ی نمازم هوشیار می شوم و میگویم السلام علیک ایها النبی ...
وااااااااااااااای خدای من !! من ، من ِخاکی اینجا
؟!!
اینک که بر خاک مدینه ایستاده ام و اقامه ی نماز میکنم هنگامه ی گفتن سلام به یاد این که اینجا حرم پیامبر من است
ریز ریز گریه میکنم
و سلام میدهم در مقابل عظمت مسجد النبی !
سمت چپ دستانم قبرستان خاموشی است
که بی نشان بی نشان است..دلم داغ است.....یک ساعت قبرستان باز است ،
من ِ خاکی فرصت کمی دارم تا به زیارت کسانی روم که عمریست می ستایمشان اما از پشت پنجره !
به همان پنجره هم نرسیدم و گریان و حیران
نشستم در حیات مسجد النبی .
....و لم یجعلنی عن زیارتهم ممنوعا .......هق هق گریه امان نمیدهد
!!
نم نم باران بر صفحه ی زیارتنامه سیل غم را جاری ساخته است ...
آه .......!!

پی نوشت: ادامه در پست بعدی!