با یاد خدا
برای ورود به گالری کلیک کنید !
با یاد خدا
من اینجا مُحرِم شدم .
اینجا اولین دیدارم با پروردگارم بود .
و حالا.....
پس از سال ها سوره ی عشق خواندن من اینک دیوانه وار به طواف تو در آمده ام ...باور میکنی تو یاس؟
یک دور میزنم ...عاشقانه می گویم ...خدایا دورَت بگردم ......یک دور میزنم اِجعَل یقینی اَفضل الیقین
دو دور میزنم ...سه دور میزنم......دیوانه شده ام ....اشک میریزم ...چهار دور میزنم....قلبم درد میکند
پنج دور میزنم آه ....شش دور میزنم ...اِلهی اَنتَ عُدَّتی اِن حَزَنتُ ...فقط تو را دارم ....عجب لذتی بردم ...برق شادی
در همه ی وجودم موج میزند .دو رکعت نماز طواف از سر دلدادگی پشت مقام ابراهیم .....قلبم فرو ریخت آه ! من عجب مکانی هستم؟
سعی صفا و مروه یاد هاجر افتادم و سعی داشتم هاجر وار بین صفا و مروه قدم بگذارم و فقط و فقط عاشقی یادم باشد ، ولی راه طولانی است و
شیطان نزدیک!
در دور چهارم خسته میگویم ...اَعوذُ بِکَ من شرّ وساوس الصدور و شتات الامر . از شر شیطان درونم
تو را پناهگاه گزیده ام ...خدایا...! تقصیر میکنم فقط برای تو !
زیباترین هایم را به خاطر تو جدا میکنم ،ناخن هایم را، موهایم را ..فقط چون تو گفتی just for you
طواف نساء..! آفتاب سوزناک است وگرمای شدید و شُر شُر عرق ...اما من مطیع فرمان خدا هستم ....
می پرستمش ...خدا تو در قلب و و جود منی ها ! دوستت دارم !!
و دوباره قلبم فرو ریخت با دورکعت نماز عاشقی پشت مقام ابراهیم .....خدایا چه کسی باور میکند ....اینجا ؟ من ؟!
.....ومن حاچ خانم شدم !تمام وجودم به لرزه افتاد.......مبارکه !!
در مکه همه ی لحظات شیرین است . امروز را در دفترچه ی خاطراتم همیشه جشن میگیرم ...خدایا هدیه ی جشن تکلیفم هر سال
همین جا باشد ...کنار تو طواف عاشقی!
خدایا دوستت دارم
11 اردیبهشت 1387
عربستان،مکه
با یاد خدا
صبحگاه نسیم عاشقی از خواب نه چندان ناز بیدارم کردوصدایم کرد خدا منتظر است!
آه دلم شاد است ، غم دارد ، نمیدانم . وای میدانم دلهره ای عجیب در قلبم رخنه کرده است .
کعبه را در ذهنم تصور کردم و نگرانی عجیبی از اولین نگاهم به میعادگاهم با پروردگار داشتم ...من ِ خاکی
همانی هستم که او می پسندد ؟ نکند در نگاه اول مرا براند ؟ اولین در خواست عاجزانه ام چه باشد !
من سراپا نیازم ....غسل زیارت عاشقی به جای آوردم و همراه گروه رهسپار منزل میزبان دلم شدم که عجب مهربان میزبانی است او.
باران شرمساری از همه ی وجودم فرو میریزد ...قلبم داغدار است،من با لباس سپید احرام با دلی مملو از نیاز
به سوی کسی میروم که گِل وجودم از دَمِ لطیف اوست . به دیدار مهربان یارم میروم .
به آینه نگاه نمیکنم تا بگویم خودم را نمی خواهم و تمام من تو هستی و تو ! مو هایم را شانه نمیکنم
تا بگویم غرق دلتنگی تو هستم و خودم را از خاطر برده ام ...!
هر قدمی که میگذارم دلم بیشتر می لرزد و تب و تابم برای دیدار بیشتر می شود .من همه ی نیاز هایم را با هم مرور میکنم ...
یک قدم برمیدارم ، هزار ضربه ی قلبم می کوبد بر وجودم و هزاران قطره اشک از سر و رویم می بارد
و میلیون ها آرزو میکنم ....با خودم مرور میکنم .
مهدی بیاید
مهدی که آمد
ما باشیم
در رکاب آقا
و شهید شویم .
روزی میخواهم
علم
ایمان
عشق
تقوی
اخلاص
و عالمی آرزو که فقط بین من و خدای مهربانم است .
خدایا دوستت دارم .
قلبم درد میکند دستم را بر قلبم میگذارم . نگرانی رهایم نمیکند . سر بر زمین نهاده ام و قدم بر قدم دیگرم مینهم .
روحانی کاروان:حالا نگاه کنید!
واااااااااااااااااااااااااااااای.......من،در حیات مسجد الحرام ...من ِ خاکی و اینجا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عجیب است !
نمیدانم سر بلند کنم یا ..! چه کنم ؟ با خودم در گیرم در تصمیم گیری .
اولین نگاهم می خواهم بخواهم خدای مهربان ِدل ِ خاکی ام همه ی نیاز هایم را همه ی تمناهایم را برآورده کن !
طلبه ی زرنگ به من میگویند ! دست بر قلبم نهادم .....نمی طپد.....چشمه ی اشک هایم خشک شده است ....
لب هایم سفید ِسفید گشته است.....رنگ رخسارم خبر از درونم میدهد ...پاهایم بی رمق بی رمق است ......
سرم را بالا می آورم.آرام چشمانم را باز میکنم.
مقابل چشمانم تارِتار است و عظمت کعبه من ِناتوان را بر زمین انداخت ..گویا جسمم توانایی این همه عاشقی را ندارد
......دلدار اینجاست !!
سر بر سجده نهادم و گریستم ،آن هم چه گریستنی ! انا عبدک الضعیف الذلیل المسکین المستکین
اللهم عجل فی فرج مولنا صاحب الزمان !
اولین خواسته ام را خواستم *او بیاید*
دیدار دلدار زیبا بود ! تبریک میگویم !
پی نوشت1:فایل صوتی پیش زمینه رو حتما گوش بدید!مال زمان محرم شدنمونه!!خودم هر بار که گوش میدم بد جور تنم میلرزه.
فایل کامل زمان مُحرِم شدن رو از اینجا دانلود کنید ! فکر میکنم مکه رفته ها عجیب دلتنگ بشن!
پی نوشت 2:این متن رو کامل بخونید،بدجووووووووور قلبم میگیره هر بار!
پی نوشت3:گالری عکس ها ی مکه ومدینه .
با یاد خدا
لباس سپیدم را پوشیده ام انا لله وانا الیه راجعون .من ،تمام تنم را با اشک هایم غسل داده ام و
اینک پاک پاک به سوی خدا می روم سوار بر تابوت دلدادگی ام ...خدایا لبیک !نکند بگویی لا لبیک که من ِخاکی خود
را از همه ی اسارت ها رهانیده ام و به سوی تو قدم نهاده ام .
انگار صحرای محشر است همه از قبرها ی دنیا و گناه آلوده بیرون آمده ایم لباس سپید به تن کرده ایم
و منتظریم تا پروردگار لبیک ما را لبیک گوید .
اللهم لک لبیک ...لا شریک لک لبیک ...
و من مُحرِم شدم ...یاد این قسمت از سیاحت غرب می افتم (و من مُردم)خدایا من برای تو مُردم .
من دلم را برای تو اورده ام .سرم را به زیر انداخته ام و به دیدار تو آمده ام .
انا لله وانا الیه راجعون
تمام صورتم را با اشک شسته ام و غسل داده ام تا اماده ی آماده باشم برای تو !!
خدا ! من تو را دوست دارم .
عجب صفایی .....اشکی و خاکی میخوانم .....اللهم لک لبیک ...!!
پی نوشت1:غصه ی این روز ها رو ،شهادت دختر پیامبرمون!حضرت فاطمه رو تسلیت عرض می کنم.
پی نوشت 2:امام رضا طلبیدشون رفتن ...مامان و بابا+والِه !! ما رو نطلبید ،شایدم خودمون تنبلی کردیم!
پی نوشت3:بد جوری عاشق مسجد محلّمون شدم (مسجد اما حسن مجتبی)
پی نوشت4:همین الآن دیدم سایه خانم گل گلاب ما رو به این بازی دعوت کرده که از دوست داشتنی هامون
و دوست نداشتنی هامون بنویسیم . ما هم میگیم چششم !
دوست داشتنی هام
1-اینا رو غبار گفت(1-من رو 2-رنگ صورتی 3-بچه 4-کباب کوبیده 5-گُل6-آیس پک 7-مسافرت دو نفره 8-گوجه سبز
9-هدیه کادو شده از طرف من 10-روز تولدت 11-درس خوندن 12-کامپیوتر و وبلاگت 13-یاس خاکی 14-آشپزی 15-عکس دونفره)
غبار خرید رو فراموش کرد بگه.
دوست نداشتنی هام
2-اینا رو هم غبار گفت(1-هر چی من دوست نداشته باشم 2-فراموش کردن تاریخ تولد)
جالب اینجاست که همین دو تا رو به زور پیدا کرد ایشون !
دو تا چیز خودم یادم اومد :1-غذای مونده2-خیاطی
شما هم از دوست داشتنی ها ونداشتنی هاتون بنویسید(دعوت رسمی): والِه،نیکادل،شاپرک،شوق پرواز،رها،مصپ،شقایق صحرایی،سعدانه،
نی نی تپل،زیباترین شکیب،خانم ناظم،نوشین مامان هستی
با یاد خدا
یا رسول الله ای تو نامت تبارک ترین نام ها ! از تو سپاسگذارم که منِ خاکیِ سراپا آلودگی را به آستانت راه دادی .
از تو سپاسگذارم که با نسیم مهربانیت اشک های بی کسی ام را نوازش دادی .
پیامبرت به پایت افتاده ام،اشک های صورتم را به همراه بوسه هایم برای تو می فرستم یا نبی!عجب دلگیر است جمعه ی رفتن من !!
بغض آلوده می گویم دست هایم را ببین! خدا حا فظی می کند ! خدا حافظ
ولا تجعلنی آخر العهد منی لزیارتک
یا فاطمه جان آمدیم به شهری که تو هستی و بودی ...دلشاد آمدیم ...اما اینک دلشکسته ایم!!
دلم سخت شکسته است از فراغ تو ...کیف اصبر علی فراقک !
یا زهرا جان خیال میکردم مدینه بیایم آرامگاه تو را در آغوش میکشم ،در بغل میگیرم ،
سر بر آرامگاهت می نهم ،گونه بر تربت پاکت می نهم و زار زار میگریم .....
یا زهرا! داد می زنم . میشنوی؟ آه ! نشد ........من به دلم نرسیدم ...آمدم برای وصال ...اما.......!!
زهرا جان دارم می روم . میخواستم تربت پاکت را برای خودم یادگاری بردارم
تا هنگام سجده ی عاشقیم پیشانیم را بر آن نهم .....یا زهرا نشد ...........
فقط آه می کشم ......................خدا نگهدار !!
السلام علیک یا ائمه البقیع !!
روزی برایتان ضریح میسازیم پنجره ی فولادی میسازیم .قلب های خسته مان را در حرم شما تسکین میدهیم
و زخم های وجودمان را در حرم شما التیام میدهیم ......
....یا مهدی بیا دیگر
منتظریم ........
خداحافظ ....امام حسن غریب .....امام سجاد تنها...امام باقر و امام صادق مهربون .......به امید دیدارتان !!!
اشک باران قدم به قدم می روم از مدینه . هر از گاهی برمیگردم و رو به مسجد النبی میکنم
و خدا حافظی میکنم و دوباره میروم که بروم .......
یا محمد،یا زهرا ،یا امامان معصوم دوستتان داریم .......خدا نگهدار !!
دلم نمی آید بروم .....قلبم داغ داغ است ......می سوزد از درد دوری........یا مهدی بیا دیگر !!!
مهدی میآید
میدانم
دوباره برمی گردم ...............خدا نگهدار
به امید دیدار .
پی نوشت:عمق غم خدا حافظی ام را کسی درک نخواهد نمود !
با یاد خدا
آخر یه روز شیعه برات ضریح میسازه . غم دارم ، غصه ی عالم بر دوش من است .
پله های دلتنگی را یکی پس از دیگری طی کردم و به اوج قله های اشک آلوده و هق هق آور رسیده ام .
السلام علیک یا فاطمه الزهرا **سلام یا ائمه بقیع !
گفتند 4 تا 5 بقیع باز است ما هم به ذوق در بغل گرفتن قبر مادرمان زهرا ،قدم هایمان را تند تر نهادیم تا از زمان با زهرایمان بودن بهره ی کافی ببریم .
قطره قطره اشک از گوشه ی قاب چشمانم فرو میریزد ...شیعیان عاشق،اشک آلوده می روند...سلام پنجره ی بقیع !حتی دستم به تو نرسید تا ببویمت تا تمام بغض دلم را به تو دخیل ببندم...حتی نتوانستم برای کبوترانت گندم بریزم.از در آغوش کشیدن آرامگاه مادرمان نا امید ،در گوشه ای نشستیم . گریه ، که چه عرض کنم ضجه میزدیم همراه همه ی عاشقان .یکی با هق هق مشکل گشا تعارف میکرد .یکی با گریه شکلات و هم خواندیم جامعه ی کبیره .....
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و موضع الرسالة و مختلف الملائکة و مهبط الوحى و معدن الرحمة و خزان العلم و منتهى الحلم و اصول الکرم و قادة الامم و اولیاء النعم و عناصر الابرار و دعائم الاخیار و ساسة العباد و ارکان البلاد و ابواب الایمان و امناء الرحمن و سلالةالنبیین و صفوة المرسلین و عترة خیرة رب العالمین و رحمة الله و برکاته السلام على ائمة الهدى و مصابیح الدجى و اعلام التقى و ذوى النهى و اولى الحجى و کهف الورى و ورثة الانبیاء و المثل الاعلى و الدعوة الحسنى و حجج الله على اهل الدنیا و الاخرة و الاولى و رحمة الله و برکاته
مدینه آمدیم اما انگار نیامده ایم .
نه قبر پیامبر را بوسیدیم نه حضرت زهرا نه امامانمان ! خدایا ما همه ی این خانواده را دوست داریم !!!
8/2/87
غربت مدینه باعث میشد تا دلتنگ خانواده هایمان شویم در اتاق ما ،من و ساحل و نصیبه نوبتی دلتنگ میشدیم وقتی تلفنی حرف میزدیم دلتنگ تر میشدیم و قتی تلفن زنگ میزد و با یکی کار داشت به زور سرش چادر میکردیم و بیرونش میکردیم تا یک دل سیر گریه کند !! ........غربت مدینه بر دل ها ،بد،سنگینی میکند !! حضرت علی بی زهرایش چه کرد ؟؟ و زهرا بی پدرش چه ها کشید ......تازه میفهمم!!
قلبم سخت می طپد و کوله باری از غم و درد بر سرم سنگینی میکند .دلم پیش غبارعزیزم است .اشک بر گونه ام سیلاب راه انداخته است . من نادان را بگو می اندیشیدم مرگ برایم آسان است ،فراموشی دلبستگی ها دشوار نیست . اما من بر دلم باختم ...دلم پیروز شد !! غبارم را می خواهم .....جز گریه ندارم ...جز غبار نمی خواهم ....
9/2/87
خاطره ی امروز را می اندیشم شیرین ترین خاطره ی این سفرم باشد .....رهسپار به سوی مسجد شیعیان !!
احساس دلگیری که این روزها با آن دست و پنجه نرم میکردم این بود که شیعه چقدر اینجا غریب است . اسلام چقدر بی کس است و سنی ها چقدر بی رحم اند .....پنجره ی خانه ی حضرت زهرا را که میبینم می خواهم یک عمر ضجه بزنم که لعنت بر مغیره که آتش کشید این در مظلوم را ...نمی توانم ادامه دهم !! اینجا همه چیز مظلوم است جز تجملات !!
مسجد شیعیان منتسب به امام حسن مجتبی ...چقدر مزه داد با مهر سر بر سجده نهادیم و خدا را شکر کردیم به خاطر وجود 14 گل محمدی !به به عجب عطری !!اشک،شراب خوشمزه ی عاشقی را نوشیدیم و فریاد زدیم یا غریب الغربا !! راستی غریب غریبان امام رضای مهربان ماست یا امام حسن ؟......اشک رهایم نمیکند ......ضجه می زنم ......جیغ میزنم...باورم نمی شود این همه غریبی را !! ....یا مهدی من آرام نمی شوم تا تو بیایی و اشک هایم را پاک کنی و دلداریم دهی و آرامم بخشی ...آسمان باریدن گرفت و عاشقی شکفت !! ...عجب هوای دلنشینی ....اردیبهشت 87 است ،چه لذتی داشت همه با هم خواندیم سلام علی آل یاسین . شبانگاه برای دعای عاشقی ،اشک هایمان را به آسمان نیاز پرواز دادیم و عشق را از صاحبان دلمان خواستیم (دعای توسل) . یا مهدی ....عشق ما ......بیا ......!!
از بس فریاد زدیم و ناله کردیم صدایمان در حنجره ماند .......!!
سوره ی حمد را برای معینه ی کاروان بی اشکال خواندم .
10/2/87
سحرگاه بر سر سفره ای که پروردگار برایمان انداخته بود اطعام کردیم و دل های عاشقمان را پاکِ پاک کردیم . تک رکعت نماز عاشقی با قنوت پر شور وتر را به جا آوردیم و روزه دار دلدادگی گشتیم ..... و ........رهسپار بین الحرمین !!
یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله ...در نماز صبح ،امام جماعت با خواندن آیات بالا عطری در فضا آکند که دلم رفت !! .....خدایا دلم رفت برای تو .......انگار بهشتی شدم ...نمی دانم ....فقط میدانم دلم بدجوررررررررررر رفت!
بقیع که راهمان نمی دهند "ممنوع،دستگیر" لعنت بر تو ای وهابی با همه ی عقاید تحریف شده ات . روبروی پنجره ه ی بقیع دل خسته ام را گره زدم و در دل دردمندم قبر امام حسن مجتبی غریب امامان را در آغوش کشیدم .بر سر قبر حضرت زهرا گریستم و بر قبر امامان معصومم باریدم ...آه .......سر بر قبر حضرت زهرا نهادم ...فالراغب عنکم مارق ....واللازم لکم لاحق .....بابی انتم و امی و اهلی و جانی و مالی و قلبی و روحی و بدنی و دار و نداری .............عجب زیباست !!! نم نم اشک از دیدگان من می بارد و آسمان هم با من همدردی می کند و می بارد و می بارد .....من اتاکم نجا ...خدایا ..مهدی می آید ؟ ......نجاتمان دهد !! ...الحق معکم و فیکم و منکم و الیکم !!
11/2/87
عجب ثانیه ها بد می گذرد ،دلم میخواهد عقربه های زمان را نگه دارم . خدایا........احساس میکنم چون عرب های جاهلیت که قدر نبی اسلام را ندانستند من هم فراموشم شده بود در کجا ایستاده ام .......آرام قدم بر میدارم تا مبادا به پرنده ها بی احترامی شود ...آرام آرام، یک عمر میگذرد ...قدم جای قدمی دیگر می نهم و قطره ای غم آلوده بر زمین می چکد ....اینجا بین الحرمین است !! در رویایم گنبد خضرای نبی را در آغوش کشیدم و با یاد تمامی دوستانم و خانواده ام بوسیدم ....عجب عطری !! یک دل سیر بوسیدم .....به دور از چشم وهابی متعصب !! آه .......یا محمد دوستت دارم ......در لیست همه ی ملتمسین به غبارم میرسم ......پروردگارم ..!!من و غبارم شهید راه مهدی ات شویم و پرواز کنیم و کبوتر شویم و دور تا دور گنبد خضرایت بگردیم و طواف عاشقی به جا آوریم !!
خدایا شب آخر است آخرین غروب غم انگیز است ...زمین مرطوب است ...اما آسمان نمی بارد ...آبی آبی است .....دل می بارد !! سیلباران گشته حیات مسجد نبی .........یا خدا !!
آخرین نگاهم همان تمنایی باشد که اولین نگاهم خواست
یادت هست؟
مهدی من بیا یا صاحب دل من کجایی؟!بیا به دیدارم!
نمی آیی؟ بگو کجایی تا من به پایت بیفتم آقایم !!
یا مهدی آه دلم سوزاند همه ی وجود خاکی ام را ...مادرمان زهرا آرامگاهش چراغ ندارد ...داد میزنم دردم را ! میخواهم بیایی تا بسازیم !!
بیا دیگر ....
العجل العجل العجل
دعای کمیل در مدینه عجب صفایی دارد !! الهی من لی غیرک !
هدیه به تو مهدی من !
بیا دیگر !
12/2/87
پی نوشت1:عکس ها و فایل های صوتی مرتبط و پشت صحنه ی خاطرات مدینه، انشالله گذاشته میشه.
پی نوشت2:مسجد محلمون اسمش امام حسن مجتبی است ! دلم هوایی میشه وقتی میرم !
پی نوشت3:تولد همه ی خردادی ها مخصوصا مهتاب رو تبریک میگم .
پی نوشت 4:تولدت مبارک گل دختر مامان ...شاپرک بهاری!
ادامه ی قسمت قبلی
به عشق زیارت حرم پیامبر و عدم توفیقمان از دیشب راهی مسجد النبی شدیم ..دلهره تمام وجودم را فراگرفته است ...به دیدار بزرگترین مرد دیار عاشقی میروم...قلبم از جا کنده شده است ...اشک امانم نمی دهد ...یک قطره پس از قطره ای دیگر ...تمام چهره ام را پوشانده است ......من ، دیگر من نیستم !! راه نمی دهند میگویند نوبتی one by one نوبت ایرانی ها آخری است ولی ما اشک باران لا به لای جمعیت گویا پیامبر دستمان را گرفت ..الله اکبر!! خانمی خارجی بهت زده نگاهم میکند !! می گویم : I love prophet of God Mohammad(p.b.u.h) ....مسجد النبی که پیامبر با دستان مبارک ساخت این قسمت است ستون هایی با گل آفتابگردان ..ما هم چون گل آفتابگردان به سوی عشقمان به هر طرفی کشیده میشویم .........شیفته و سراسیمه و سرگردان .........پیامبر سلا م!! ...قدم بر نمیدارم ....یک قدم دیگر قطعه ای از بهشت است .......
روضه ی رضوان !! آه پروردگارم چه دعایی کنم ؟؟
مهدی بیاید
مهدی که آمد
ما باشیم
در رکاب آقا
گریه ،حسرت،اشک،درد ....پس حرم پیامبر کجاست ؟ ضریح بزرگترین مرد دیار عاشقی کجاست ؟؟؟؟؟؟ میخواهم در آغوش بگیرمش ...ببویمش......!! اصلا پیامبر ضریح ندارد ........ای قوم بی لیاقت با این عقاید مزخرفتان !! آرامگاه پیامبر کجاست ؟ پشت پرده !! من ِ خاکی حیرت در چشمانم موج می زند ..........
انقدر گریه کردم ...انقدر زار زدم ...همه را از خدا خواستم...همه کس را و همه چیز را ...!!
دو رکعت نماز عاشقی ......تازه آرام گرفته بودم گویا پیامبر دلداریم می داد که بی تابی نکن ای شاگرد مهدی ما !....اینجا بهشت است که تو نشسته ای .....قلبم درد می کند ...دل سیر زیارت پیامبر ...هرگز!! تازه آرام شده بودم میگوید «حاچ خانم برو» من گفتم «من زائرم دعای زائر میگیرد عزیزم »....رفت که رفت !! من«خانه ی دختر پیامبر کجاست؟» او : «آنجا»اشاره به پنجره پنجره های سمت راست روضه....روان شد سیل بر قلبم...دوان شد آه بر چشمم ........خدا .....!! گفتم «خانه ی دختر پیامبر امت اسلام است؟»با تعجب که چرا اینگونه است !! هیچ نگفت !! گویا او هم برایش سوال است چرا ؟ ...اما ...من میدانم !! خلیفه های نامرد شما آتش زدند پهلو......نمی گویم ...نمیتوانم بگویم .......درد است آقا میدانی ....زجر است مهدی من !!
قربان تو زهرا جان !!آه که دلم شکست و خورد شد
دیگر دل ندارم
بی دل ، منم ،من ! آه
7/2/87
پی نوشت1 : خرداد ماه تولدم بر خودم مبارک !!22 ساله میشوم !! یه زمانی فکر میکردم 20 سال خیلی زیاده و من تا قبل 20 خواهم مرد ....اما کماکان زنده ایم ...
کادوهای تولد رو لطفا نقدی بپردازید ....چون مشکل مسکن داریم و بی جایی (این جمله سیاسی بود ها ) ...البته چون شمایید بن کتاب هم قبول میکنیم !! برنج هم (اینم سیاسی بود ).....!!
پی نوشت 2: امتحان ها شروع می شود و ما هنوز در حال و هوای هوایی خود به سر می بریم !
پی نوشت 3: نماز میخوندم دیدم روبروم دیواره !!یاد این افتادم که چند روز پیش روبروم کعبه بود !!!!قلبم درد گرفت !!
پی نوشت 4: به کعبه گفتم تو از سنگی منم سنگ ***چرا باید به دور تو بگردم**گفت تو با پا آمدی باید بگردی **برو با دل بیا تا من بگردم .....
پی نوشت5:توی اون دو هفته عجب زندگی ای داشتم ...بخور بخواب عبادت کن!! اصلا کلا عبادت کن ......
روایت داریم که در سرزمین مکه خوابیدن مثل نماز شبه و خوردن مثل روزه گرفتنه ........میدونستید ؟؟؟ ...عجب زندگی ای داشتیم ...حسرت!!
پی نوشت6:یه سری به آرشیو بزنید اگه نخوندید ....قدم به قدم تا خدا ....(قدم به قدم تا خدا در یک صفحه )
مطالب قدیمی تر »